ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

گلچین پیامک

پیر می شود آدم وقتی عزیزش را صدا می کند وعزیزم نمی شنود . . . . . .. . + زعشق وعاشقی بگذرمکن تقلید مجنون را . که در هر گوشه ای دشت جنون صد بینوای ها ست. ‏+همیشه عاشق کسی باش که لایق عشق باشد نه تشنه ی عشق زیرا تشنه ی عشق روزی سیراب می شود . +اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست. –دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توأم چه کسی میشوم." – ‏‎+هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود +اگر کسی تو را آنطورکه میخواهیدوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد + دوست واقعی کسی است که دستهای تورابگیرد ولی قلب تورالمس کند + بدترین شکلی دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به اونخواهی رسید ‏+دختری از پسری پرسید من خوشگل یه نه ؟ گفت نه . گفت دوستم داری؟ گفت نه . گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا نه . دختر چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت پسر بغلش کرد گفت: تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی. تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم. ‏+من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتراز ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را ‏+ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است نور یادت همه شب ،در دل ما چو کهکشان جاری است تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم تو با منی اما من از خودم دورم چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است نور یادت همه شب ،در دل ما چو کهکشان جاری است با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست عشق تو در سرشت من، با دل و جان آشناست با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست عشق تو در سرشت من، با دل و جان آشناست چگونه فریادت نزنم ، چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی اگر زمین ویرانه شود ، جهان همه بیگانه شود ، تویی که با مایی ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است نور یادت همه شب ،در دل ما چو کهکشان جاری است. ساعی!