نویسنده: ساعی
===========
تو بدان هرجا که هستی، هر زمان، باهرکه هستی، آرزو دارم برایت، زندگی باشد به کامت.
<~>رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم/سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد.
<~>شماره کفشت را بفرست تا بزنم در پیشانیم تا همه ببینند ما خاک پای رفیق ایم!.
<~>پیامک میدهم اکنون برایت ، به قربان دو چشمان سیاهت
بده اس ام اسی تا شاد گردم ، دلم کرده کنون خیلی هوایت.
<~>اتل متل توتوله ، حال رفیق چه جوره ،
این را بخوان یادم کن ، لبخند بزن شادم کن.
<~>هرکه یادش یاد ماست ، سرور و سالارماست/ یاد او درمان ما وجای او در قلب ماست.
<~>هوار..هوار..هزار..هزار..قطار..قطار
دو پا داری..دو پا بیار..فرار
از دست رفیق بی عیار.
<~>پیامی فرستادم برای ویران کردن کاخهای فراموشی که بدانی فراموشت نمیکنم.
<~> صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
تکیه بر عهد و وفای تو غلط بود غلط.
<~>غمی خواهم که غمخوارم تو باشی
دلی خواهم که دل آزارم تو باشی.
<~> گاه گاهی به من ازمهر پیامی بفرست
فارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار.
<~> آورم پیش تو از شوق پیام دگران
گویمت تا سخن خویش به نام دگران.
<~>صد جفا گل می کند بلبل تحمل می کند.....دوستی آن است که بلبل می کند.
<~>خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است پیدا نکنم همدل .دلها همه از سنگ است گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست. گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است.
<~>نا کرده گنه در این جهان کیست بگو؟
وانکس که گنه نکرد چون زیست بگو؟
من بد کنم و تو بد مکافات کنی
پس فرق میان من و تو چیست بگو؟.
<~>اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد.