ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

عمر دوباره

تو عمر دوباره تو جان دوباره تو وصل دوباره تو عشق دوباره تا بودن دل ها من با تو هم آواز تا شهر غزل ها من با تو به پرواز تا بودن من بودن تو بودن هستی تو در دلم استی تو شعر نجیبانه یک شاعر عاشق در عشق و محبت همه سنجیده و صادق تو مثل سکوت شب و آرامش خاطر تو غنچه احساس تو همرنگ شقایق تو مثل سحر مثل طلوع مثل امیدی فرخنده ترین لحظه دیدار نویدی تو مثل طبیبی که به درمان دل من آن لحظه رسیدی که باید می رسیدی
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد