ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

غربت

خیاﻟﻢ ﺭﺍ پریشاﻥ کرﺩ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﺩﻭیدﻥﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﻘﻤﻪﻧﺎنی ﻣﻨﺖ ﻣﺮﺩﻡ کشیدﻥﻫﺎ گلی ﺩﺭ ﺍین بیاﺑﺎﻥ ﻫﺮچه می گرﺩﻡ نمی بینم ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺯیاﺩﻡ ﺑﺮﺩ ﺍین پاییز ﺩیدﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩیوﺍﺭ ﻗﻔﺲ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎیم ﻣﺮﺍ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺎلی نیست ﺩﺭ ﻓﺼﻞ پریدﻥ ﻫﺎ.....