ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!
ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

گفته بودم

گفته بودم بی تو می میرم ، ولی این بار نهگفته بودی عاشقم هستی ، ولی انگار نههرچه گویی دوستت دارم ، به جز تکرار نیستخو نمی گیرم به این ، تکرارِ طوطی وار نهتا که پا بندت شوم از خویش می رانی مـــرادوست دارم همدمت باشم ، ولی ســــربار نهدل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که بازبا غرورم می خرم آن را ، در این بازار نهقصد رفتن کرده ای ، تا باز هـم گویم بمانبار دیگر می کنم خواهش ، ولی اصرار نهگه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشیآنچه دستت داده ام نامش دل است ، افسار نهمیروى اما خودت هم خوب میدانى عزیزمیکنى گاهى فراموشم، ولى انکار نهسخت میگیرى به من، با اینهمه از دست تومیشوم دلگیر شاید نازنین، بیزار نه....