ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ
﷽ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!
ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ
﷽ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!
یادداشت
دل ناله کند از من . من ناله کنم از دل . یارب تو قضاوت کن . دیوانه منم یا دل؟؟؟
ೋღೋ خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو مولانا ساعی
یادداشت
اول به نام عشق، دوم به نام تو، سوم به یاد مرگ. بر لوح شیشه ای قلبت بنویس: یا تو و عشق، یا من و مرگ!ஜೋღೋஜ
قلب توبه زیبایی همه گلهای دنیااست خوش به حال کسی که قلب توبراش می زنه.
ஜೋღೋஜ
تو یادت نیست که من برای لبخند تو از زندگیم گذشتم ، ولی من خوب یادمه که تو برای یه قطره اشک اون از من گذشتی. اى غم چه بگویم تو هیچ مرا رها نمیکنى" از آه و ناله هاى من تو هیچ حیا نمیکنى" گاه در روز روشن آیی وگاه در شب تاریک" بیشک که باوفا هستى و هیچ ترک ما نمیکی.
ೋღೋ
ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ به من ﻟﻄﻒ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﭼﻮﻥ ﺍگر ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ در ﻗﻠﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﮔر ﺍﺯ من ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺎﺷﯽ در ذهنت هستم.
ೋღೋ
سرمست شدم ای جان وز دست شدم ای جان ای دوست خمارم را از لعل لبت بشکن.
ೋღೋ
وقتی گریه کردیم گفتن بچه است وقتی خندیدیم گفتن دیوانه است وقتی که جدی بودیم گفتنمغرور وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش وقتی که حرف زدم گفتند پرحرفه وقتی ساکت شدم گفتن عاشق است حالا که عاشقم میگن گناه.
ೋღೋ
برنده شدن سخت است ، باختن آسان مهربان بودن سخت است، نامهربانی آسان دوست بودن سخت است ، دوست داشتن آسان
<hr> <a> <b>
<پروردگارا> به من بیاموز تا دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند گریه کنم برای کسانی که هیچ گاه غم من را نخوردند لبخند بزنم به کسانی که هرگزتبسمی به صورتم ننواختند و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند... ><hr> <a> <b>
زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد / بی تو اما بوی ریحان، بوی زندان میدهدೋღೋ
شبی از سوز گفتم قلم را / بیا بنویس غم های دلم را قلم گفتا برو بیمار عاشق / ندارم طاقت این بار غم را.
ೋღೋ
آسمان جای عجیبیست نمیدانستیم / عاشقی کار غریبیست نمیدانستیم عمر مدیون نفس نیست نمیدانستیم / عشق کار همه کس نیست نمیدانستیم.
فدایت ای گل زیبای هستی نمیدانم کجا بی من نشستی قشنگی های دنیایم تو هستی یگانه گنج فردایم تو هستی.
ೋღೋ
دلم میگیرد وقتی میبینم "او" هست... "من" هم هستم... اما "قسمت" نیست...
ೋღೋ
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ، این یار قدیمی چه وفایــی دارد
ೋღೋ
در قلبی که تو هستی دیگران فراموشند بگذار فریاد بر آورم مال منی!
•+•
☺♥☺ هیچوقت بیش از حد عاشق نشو... بیش از حد به کسی محبت نکن.... بیش از حد به کسی اعتماد نکن... چون همین بیش از حد به تو بیش از حد آسیب میرسونه...! ☺♥☺ از دلم بیرون نمی رود یادت حتی لحظه ایی گر کنم یادت اشک می بارد ز چشمانم ، به یاد خاطراتت " ☺♥☺ ☺♥☺ ☺♥☺ از دلم بیرون نمی رود یادت حتی لحظه ایی گر کنم یادت اشک می بارد ز چشمانم ، به یاد خاطراتت " ☺♥☺ ☺♥☺ بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم در پی گمشده ای گرد جهان می گردم ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم مرا مان قطره آبی به کف آرند و خوشند من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم روی برتافت زمن آنکه جهان هست بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم ☺♥☺ در زمانیکه وفا قصّه برف به تابستان است و صداقت گل نایابی ودر چشمان پاک شقایق ها عابر بی عاطفه ی غم جاری است به چه کسی باید گفت با تو خوشبخت ترینم؟ ☺♥☺ یاد تو شب و روز قرین دل ماست سودای دلت گوشه نشین دل ماست از حلقه‌ی بندگیت بیرون نرود تا نقش حیات در نگین دل ماست ☺♥☺ هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست! عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه! دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست بخـت آن را کـه شـبی پـاکتـر از بـاد ِ سـحر، بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست "فریدون مشیری" ☺♥☺ ☺♥☺ چرا دیگر سراغی از دل تنگم نمیگیری؟ سراغی از نگاه سرد بی رنگم نمیگیری؟ مرا تنها رهاکردی مگر نامهربان بودم؟ چرا احوالی ازقلب بد آهنگم نمیگیری؟ ☺♥☺ ☺♥☺ منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن حافظ ☺♥☺ ازهرچه می‌رودسخن دوست خوشتر است پیغــــام آشنـــا نفس روح پرور است سعدی ☺♥☺ تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن ☺♥☺ ☺♥☺ سعی کن تو زندگیت با کسی باشی که دلت رو گرم کنه نه تنت رو.... ☺♥☺ ☺♥☺ نمیدانم کجایی در وجودم نهفته شدی... در بین دستانم... در قلبم... در گوشه چشمانم... در آسمان ایمانم... در کجا نشسته ایی کنار ساحل آرامش من آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد شاید آنجا که شاه پرکی برگل آرام مینیشیند کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی در بی خوابی هایم در شبهایه بی قراریم... در متن تمام تنهاییم چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی در زیر پوست من چه لطیف میجهی... تو در فراسوی هر زمان در هر جای این مکان با منی... طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار تو خود منی... ☺♥☺ ☺♥☺ ♥ ☺ رفتن
