صداقت و راستی
منابع مقاله:
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزههای اسلامی از زمینههای اساسی ارجمندی و نیکبختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(2) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْءٍ.(3)
در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهیها دانسته است:
اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْءٍ.(4)
بنابراین اگر همه فعالیتها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینههای نیکبختی و گرانقدری برای او فراهم میگردد؛ چنانکه گشوده شدن دریچههای سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمیشود. به همین جهت حقتعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان میدهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(5)
مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانیاند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذرهای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
امام علی(ع)؛ حقیقتِ صدق و پیشوای راستی
در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس که راز عروج پیشوای سالکان کوی مجد و کرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قلههای عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.
قندوزی در ینابیع المودّه میگوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و کُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عدهای است.پیامبر(ص) پاسخ داد:
امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان تنها برادرم علی(ع) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت میباشند.(6)
(7)
وَکُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(ع) باشید.(8)
کلید طلایی
صداقت و راستگویی کلید طلایی گنج مقصود است که در دارالملک ایمان نهفته است و کسی بیآن، نه ره به سوی سرای ایمان میبرد و نه به گنج پربهای دیانت و شریعت دست مییابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد میکند و میفرماید:
اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَةُ الایمانِ .(9)
چنانکه خیمه بیعمود و سقف بیستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بیبهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مردهای بیش نیست؛ چراکه ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در کلام امام علی(ع) بسان پیکر بیسر(10) است.
اَلْصِدْقُ نِجاةٌ وَ کَرَامَةٌ.(11)
گستره و ابعاد صدق
برای پیمودن طریقه صداقت و دستیابی به این گوهر گرانقدر، شناخت ابعاد و گستره آن ضروری است. در کتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان شده است که در این مختصر به پارهای از آنها میپردازیم.
الف) صدق در گفتار
راستگفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شدهترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را که آدمی به زبان میآورد با واقع هماهنگ باشد، کلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) میخوانیم:
مردی به محضر رسول اللّه(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمینکننده خیر دنیا و آخرت است به من تعلیم نما! پیامبر فرمود: دروغ نگو.(14)
عاقبَةُ الصدق نجاةٌ و سلامة.(15)
عظمت و شکوهمندی آدمی نیز در سایه راستگویی به دست میآید:
مَنْ صَدَقَ فِی اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ(16).
همچنین فرمود:
مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ(17).
تأمّل در اینگونه روایات، مسلمانِ معتقد و پایبند را به کاوش در گفتهها، نوشتهها و هرآنچه را که در مقام تخاطب به دیگران القا میکند، وامیدارد؛ خواه طرف گفتوگو و خطاب او انسان باشند و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد. بر این اساس است که دینباوران هوشمند و مؤمنان ژرفنگر در واژهها و جملههایی که به گاه نماز و نیایش با خدا به زبان میآورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهرههای قدسی دین زمزمه میکنند، نیک مینگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی کذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.
ب) صدق در کردار
گاهی سخنی را که انسان به زبان میآورد راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر میشود، غیر از سخنی است که به زبان میآورد. چنین شخصی از صدق در کردار برخوردار نیست. قرآن کریم کسانی را که میان رفتار و گفتار آنها هماهنگی نیست، سخت نکوهش کرده و این کار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید.(18)
اَیُّهَا النّاس، اِنّی واللّهِ ما اَحُثُّکُم عَلی طاعَةِ الاّ وَأسْبِقَکُمْ اِلَیْهَا، ولاَ أنْهَا کُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ اِلاّ وَأتَنَاهی قَبْلَکُمْ عَنْهَا.
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم، مگر اینکه پیش از شما خود به آن عمل میکنم؛ و شما را از معصیتی نهی نمیکنم، مگر اینکه خودم پیش از شما از آن دوری مینمایم.(19)
کُونُوا دُعَاةً للنّاسِ بِالخَیرِ بَغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ، لِیَرَوُا مِنْکُمْ اَلاِجْتِهادَ والصِّدقَ والوَرَعَ.(20)
ج) صدق در پندار
انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی میسازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست:(21)
(22)
نهتنها میزان ارزشمندی و گرانقدری عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامیدارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دستیابی به آن میکوشد:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ.
ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.(23)
خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور میگرداند.(24)
خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمیکند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حقتعالی قرار میگیرد درون دلهای شماست.(25)
کَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّةِ کَذلِکَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَةِ الصَّادِقَةِ وَ لاتَثبتُ النِّیَةُ الصَّادِقَة اِلاّ بِالعَقلِ؛(26)
حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و... تنها در صورتی پذیرفته است که با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) میخوانیم:
اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وِ اِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرَئٍ ما نَوی فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ مَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یُصِیبُهَا اَوْ اِمْرَأةٍ یُنْکِحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلَی مَا هاجَرَ اِلَیْهِ.(27)
بدینترتیب هر کار خوب خواه در قالب عبادیترین اعمال و خواه به صورت چشمگیرترین خدمات اجتماعی در صورتی که از انگیزه الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و برباد رفته و پوستهای بیمغز است. متقابلاً عمل آدمی هرچند اندک و هراندازه کوچک باشد آنگاه که از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شکوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند میگردد.
صداقت اساس خوبیها
عنصر صدق با این گستره فراخ، علاوه بر آنکه خود ارزش است، حافظ و دربردارنده و در پی آورنده ارزشهای بیشمار دیگری نیز هست؛ عنصری که امام علی(ع) آن را وسیله حفاظت از دین،(28) زیبایی انسان و ستون ایمان میداند:
(29)
و در نهایت آن را ملاک و معیار مسلمانی ذکر میکند:
ملاک الاسلام صدق اللّسان.(30)
صداقت پله صعود به مقام صدّیقان
به سبب صدق و راستی، بشر تا بدانجا اوج میگیرد که به مقام صدیقین (همانان که از جهت فضیلت و ارجمندی در مرتبه پس از پیامبران الهی قرار دارند) نایل میشود و نزد پروردگار عالم به عنوان پرافتخار «صدّیق» ملقب میگردد. در روایتی از امام باقر(ع) چنین آمده است:
اِنَّ الرَجُلَ لَیُصَدِّقَ حَتّی یَکْتُبُهُ اللّهُ صِدِّیقا.(31)
مقام «صدیقین» همان صراط مستقیم است که مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم...» از خدا میخواهند که به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی که هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان کسانیاند که در آیه دیگری از قرآن مجید بدینگونه معرفی شدهاند:
وَمَنْ یُطِعْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا.(32)
وجود یکپارچه صداقت و سراسر حقیقت امام علی (ع) به عنوان کاملترین مصداق صدّیق که در روایت نبوّی آمده است: (و من الصدیقین علی بن ابیطالب...)(33) نشاندهنده عظمت مقام و والاییِ مرتبه صدیقین است.
از اینجا میتوان به این نکته دست یافت که درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است که در آیه شریفه: «یَا اَیُّهَا الذِینَ امَنوُا اِتَّقوُا اللّهَ وَ کوُنوُا مَعَ الصَّادِقیِنَ»(34) آمده است؛ چراکه همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمیشود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خداوند سببسازِ بندهنواز به دست نمیآید.
بنابراین اگر برابر فرموده امام باقر(ع) دستیابی و ارتقاء به مقام صدّیقان ـ که مَثَل اعلا و نمونه کامل آن، وجود بیبدیل صدّیق اکبر امیر مؤمنان(ع) است ـ به سبب راستگویی امکانپذیر است و این خصیصه مطابق تصریح امام صادق(ع) یکی از دو سبب برخورداری امام علی(ع) از جایگاه عظیم و موقعیت بی نظیر نزد پیامبر اسلام(ص) است.(35) پس نردبان صعود مسلمان به بالاترین قلّههای سعادت و کلید اصلی دستیافتن مؤمن به گنج ایمان، صدق و راستی با همه گستره و دامنهاش و در همه ابعاد و مراتب آن است و نشانهاش هماهنگی میانبرون و درون انسان و مطابقت اندیشه و پندار و نهان با گفتار و کردار و عیان اوست. چه خوب فرمود آن پیشوای صادق امین:
مَنْ لَمْ یَخْتِلفْ سِرُّهُ وَ عَلانیِتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالُهُ فَقَدْ اَدّی الاَْمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ.(36)