ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

دانسته ام

دانسته ام، وقتی دوستانم درجمع دوستان شان باشند مه فراموششان میشوم... ساعی

من دیگر آزادم!

من در این روز ها خیلی مصروف شادی ها هستم وبا آنها بسیار مسرورم، من دیگر وقتی ندارم که به یاد تو بیفتم ، غم تورا بخورم و خودم را گرفتار تو بسازم!