ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

بریز ای اشک

بریز ای اشک بی درمان! بریز ای اشک, بر دامان! ندارم چیزِ دیگر را که ریزم بر خیالاتش ستیزم در ایالاتش و میسوزم درونِ گرمیِ آتش بریز ای اشکِ بارانی! بریز ای اشک, آسانی! ندارم هیچ دیگر کاروبار باتو وجودم مرده است در روزگار باتو نمیخواهم بمانم مثلِ خار باتو بریز ای اشکِ بیتابی! بریز ای اشک بیخابی! بکن رحمی به حالِ من نمیدانم چرا بامن چنینش ظلم میداری تمامِ شب نمیدانی گذر دارم به بیداری بریز ای اشکِ بیداری! بریز ای اشک, بیخاری! اگر چه بی تو تنهایم گرفتی تار و پودِ من وجودِ من سجودِ من تمامِ باد و بودِ من بریز ای اشک دیگر من نمی مانم کنارِ تو جوارِ تو خمارِ تو نمی مانم به دارِ تو بریز ای اشک بازهم که هنوز هم خون درجانم شبیهِ آب به جریانم نمی ماند ز گریانم برو دیگر خدا حافظ! بریز ای اشک نالانی! بریز ای اشک طولانی! بریز ای اشک جولانی! نه! دیگر هیچ آمانی! گل آرین آتن,یونان

یاران

قدر یاران قدیمی را بدان ای نازنین ***** فرش های کهنه را مردم گران تر می خرند‏

مرسی

از کسانیکه مرا دوست دارند ممنونم، چونکه آنان قلب مرا بزرگتر میکنند. ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشکرم، بخاطریکه آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست. از کسانیکه با من میمانند سپاسگذارم، زیراکه آنان به من معنای دوست واقعی را نشان میدهند. SAEI

من بنده عاجزم

من بنده عاجزم به خود غرور نمیکنم کسی را به دوستی خود مجبور نمیکنم کسی را که یکبار از دل دوست پاک قبول کردم آنرا تا هنگام مرگ از دل بیرون نمیکنم.

دوستت دارم

دوست داشتن ساده است وباور کردنش سخت تو ساده باور کن که من سخت دوستت دارم

عمر دوباره

تو عمر دوباره تو جان دوباره تو وصل دوباره تو عشق دوباره تا بودن دل ها من با تو هم آواز تا شهر غزل ها من با تو به پرواز تا بودن من بودن تو بودن هستی تو در دلم استی تو شعر نجیبانه یک شاعر عاشق در عشق و محبت همه سنجیده و صادق تو مثل سکوت شب و آرامش خاطر تو غنچه احساس تو همرنگ شقایق تو مثل سحر مثل طلوع مثل امیدی فرخنده ترین لحظه دیدار نویدی تو مثل طبیبی که به درمان دل من آن لحظه رسیدی که باید می رسیدی

ای کاش

« ای کاش با تو هیچ مقابل نمیشدم » ای بی وفا برو که شبستان خاطرم دیگر نه جای جلوۀ ذوق وصال توست زآندم که پی به راز نهان تو برده ام کابوس خواب راحتم هر شب خیال توست ای کاش با تو هیچ مقابل نمیشدم! میخواستم ز پرتو پندار تابناک نور چراغ خلوت اندیشه ام شوی میخواستم چو مرغ سبکبال آرزو تا آخرین دیار خدا همرهم روی اکنون بخویش گریم و بر آرزوی خویش در آسمان روشن اشعار دلکشم دیگر نتابد اختر چشمان مست تو گردیده چهره ات به غبار گنه نهان خاموش گشته شمع محبت بدست تو دیگر تو آن ستارۀ رخشنده نیستی ای بی وفا که شهرت هنگامه خیز تو مرهون شور عشق من و نالۀ من است گر بر سر وفای تو شد نام و ننگ من پاداش آن بدست تو پیمان شکستن است؟ نی نی تو قدر عشق ندانسته ای هنوز بگذاشتم ترا به هوس های شوم تو پنداشتم چنان که نه ئی آشنای من شبها برو به خلوت دیوان پارسا (!) بر هر لبی که خواست لبت بوسه ها شکن دیگر تو آن فرشتۀ پارینه نیستی زین بعد بر مزار تمنا کنم فغان آینده را به ماتم بگذشته بسپرم دامان دل به اشک غمت شستشو دهم وز سینه داغ مهر ترا پاک بسترم دیگر نه اعتماد به هر بی وفا کنم.

‏‎↓‎

دلم بی قرار است....بی قرار کسیست که بی قرارم نیست..... بی طاب کسی هستم که میخواهد یادم رابه یادها بسپارد..... چشم انتظارم..... انتظار برای کسی که ازانتظار کشیدن هیچ نمیداند..... دوست دارم کسی را که نمیداند دوست داشتنش با قلبم چه کرد!!!

مرو

حال که دیوانه شدم ، می روی بی سر و سامانه شدم ، می روی می روی افسانه شدم ، می روی حال که دیوانه شدم ، می روی نیست کسی مونس تنهایی ام وای به حال سر سودایی ام زار چو پروانه شدم می روی تشنه ی پیمانه شدم می روی یار توام ، یار وفادار تو سوخت مرا شعله ی رخسار تو حیف که بیگانه شدم ، می روی بی سر و سامانه شدم ، می روی می روی جانم به فدایت ، مرو سوختم از جور و جفایت ، مرو

تنها امیدم

مرا هزار امید است و هر هزار تویی شروع شادی و پایان انتظار تویی بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت, چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی؟