ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

ﺳﺎ ﺍﺱﺍﻡﺍﺱ

﷽‏ دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم!

از خدا خواستم


‏hr>
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد، خدا گفت: نه! رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی. از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد، خدا گفت: نه! شکیبایی زاده رنج و سختی است. شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است. ... از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد، خدا گفت: نه! من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری. از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد، خدا گفت: نه! رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند. از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد، خدا گفت: نه! بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی. من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه. من به تو زندگی خواهم داد، تا توخود از هر چیزی لذتی به کف آری. از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند. و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم. — ‏‏ ‏‏‏‏‏‎

جملات دوستی از گفته های بزرگان

اگر انتظار و توقع نداشته باشی همه دوست تو اند . ‏‎
‎ بهترین و حقیقی ترین دوستانم از تهی دستانند .
توانگران از دوستی چیزی نمی دانند . موزارت
نهال دوستی واقعی ، آهسته رشد می کند. ژرژ واشنگتن
من آینده را دوست دارم چون بقیه عمرم را باید درآن بگذرانم. کترینگ
راز خوشبختی در این است که کاری را که مجبور به انجام آن هستید دوست بدارید . هاکسلی
خدایا: به هرکه دوست می داریش بیاموزکه: عشق از زندگی کردن بهتر است و به هرکه دوست تر می داریش بچشان که: دوست داشتن از عشق برتر است. علی شریعتی
من در جهان یک دوست داشته ام و آنخودم بوده ام ! ناپلئون
‏. دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوستداشتن خود به اندازه ی دیگری است. اسکات پک
در دردها دوست را خبر نکردن خود یک عشق ورزیدن است. علی شریعتی
دوستی با کار ، عشق به زندگی است . جبران خلیل جبران
آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود . ارد بزرگ
دوست برای آن است که نیازت را برآورد نه اینکه تهی بودنت را پر کند . جبران خلیل جبران وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم دوست واقعی باشد . امرسون
دو زن هرگز با یکدیگر دوستی و محبت‎ ‎نمی ورزند مگر به خاطر توطئه بر علیه زن سوم . آلفونس کار
دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی است . ارد بزرگ
برای من بزرگترین مسئله دو جانبه در زندگی این است که عاشق کسی باشم که‎ ‎عاشقانه دوستم دارد! . ماریا مُراستُود
اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنهابه پرسشهایی که دوست دارند !!!. اردبزرگ
نفرت به همان اندازه دوست داشتن ، خوب است . یک دشمن می توان به خوبی یک دوست باشد
داشتن یا بدست آوردن کسی آنقدر ها مهم نیست آنچه مهم است این است که عاشقانه یکدیگر را دوست داشته باشند! . اوآ سی دبرِرگ
دوستی مهم ترین وبزرگترین نیکبختی انسان است. هیوم
دوستت دارم ؛ نه به خاطر شخصیت تو ؛ بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . گابریل گارسیا مارکز
دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی است . ارد بزرگ
دوستی مسئولیتی شیرین است. نه یک فرصت. جبران خلیل جبران مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی . کریستوف مارلو
آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودی با یکدیگر متحد می شوند . بارتول
قلبی که دوست ندارد خاطره ای نیزندارد. شوفل کوینه پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر
حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن. ولتر دوست بدارید لیکن عشق را به زنجیر بدل نکنید . جبران خلیل جبران
آن اندیشه هایی را دوست دارم که باخون نوشته شده باشند
هر قدر کسی را بیشتر دوست داشته باشید کمتر مغرورش کنید. مولیر

دوستی را بادوستی دوست دارم که صادقانه دوستی کند بامن. ‏‎
<3 sami saei <3

دل میدهم به آن اهل دلی که دل دهد برای من ‏♥ღ‎♥
دوستی را با دوستی دوست دارم که صادقانه دوستی کند بامن. . . ‏♥ღ‎♥

خوبش

ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد عراقی
دوستی را با دوستی دوست دارم که صادقانه دوستی کند بامن.
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
اولین کلام ما محبت و صفاست و آخرین کلام ما بودن همراه دل است*
آنـقـدر بالا بـردمـش کـه دیـگر دست خـودم هم به او نـمـیـرسد...
ای جان زفراق تو دل و جان به برم سوخـت ... دیشب که تـــوچون مــه بنظر آمــده بـودی
دلم خواهد که باتو دمی تنها نشینم_زخویش وقوم ونزدیکان جدا نشینم_دلم خواهدکه باتو راز گویم_غم خود را زدل آزاد سازم.
خواهم ز خدا خسته و درمانده نمانی محبوب خداباشی و شرمنده نمانی ای دوست الهی که در این عالم هستی سرزنده بمانی و سرافکنده نمانی
بحق ساقی کوثر وجودت بی بلا باشد ......سر دستت علی گیرد نگهبانت خدا باشد. z4425_Fact.jpg

پیامک افغانی

وطن یکروز گل پوشت ببینم

 گل شادی به آغوشت ببینم غم و درد و الم را دور خواهم دوباره سبز و پر جوشت ببینم


گاه از غــم دلبـران بر آتش باشــم گاه از پی دوستان مشوش باشـم آخـر بـه چـه خـرمی زنـم راه نشاط آخر به کدام دلخوشی خوش باشم؟ مولانا
دوستی را با دوستی دوست دارم که صادقانه دوستی کند بامن
زیر باران بیا قدم بزنیم حرف نشنیده ای به هم بزنیم نو بگوییم و نو بیندیشیم عادت کهنه را به هم بزنیم.
منتظر ماندم ای دوست پیامت نرسید - ذره ئ لطف ز دربار مقامت نرسید-اینکه دل را به دلی راه هست دروغ است-دلم سوخت وبویش به مشامت نرسید.چقه بر تو نزدیک... چقه از تو دورم... بیتو در قید حیات ای وطن مجبورم.
نمی دانم خلاف گویم یا خطا دل خواهان توست دل مست رخت شده جان عطا قربان توست نمی دانم به کی گویم که دل ترا اینجا می طلبد تو شنوای همه گانی دل در انتظار فرمان توست نمی دانم مستی من از کجا سرچشمه می گیرد .
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست
چه رسم تلخی ست. تو، بی خبر از من و تمام من، درگیر تو!
بیا ای دوست تا غم فردا نخوریم / وین یکدم عمر را غنیمت شمریم / فردا که ازین دیر فنا درگذریم / با هفت هزار سالگان سر بسریم. ‏‎z5567_s_GHam.jpg

بهترین های جدید



من عشـــــــق را درتو تو را در دل دل را در موقع تپیدن و تپیدن را به خاطر تودوســــــــــت دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
حافظ صبور باش که در راه عاشقی هر کس که جان نداد به جانان نمی رسد!
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد. ♥ مولانا ♥
هر وقت خوشحال شدی آهسته بخند مبادا غم بیدار شود. هر وقت غمگین شدی آهسته گریه کن مبادا شادی نا امید شود.
دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست ؟! آن عزیزعهد و پیمانت شکست ؟! دیدی ای دل درجهان یاری نیست ؟! دیدی ای دل حرف من بیجا نبود ؟! دیدی ای دل دوستی ها بی بهاست ؟! کمترین چیزی که میابی وفاست ؟! ای دل اینجا باید از خود گم شوی ! عاقبت همرنگ این مردم شو.. . . .

بهترین های جدید



من عشـــــــق را درتو تو را در دل دل را در موقع تپیدن و تپیدن را به خاطر تودوســــــــــت دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
حافظ صبور باش که در راه عاشقی هر کس که جان نداد به جانان نمی رسد!
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد. ♥ مولانا ♥
هر وقت خوشحال شدی آهسته بخند مبادا غم بیدار شود. هر وقت غمگین شدی آهسته گریه کن مبادا شادی نا امید شود.
دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست ؟! آن عزیزعهد و پیمانت شکست ؟! دیدی ای دل درجهان یاری نیست ؟! دیدی ای دل حرف من بیجا نبود ؟! دیدی ای دل دوستی ها بی بهاست ؟! کمترین چیزی که میابی وفاست ؟! ای دل اینجا باید از خود گم شوی ! عاقبت همرنگ این مردم شو.. . . .

ناب و تاپ

بیوفا را قصه تا کردم شروع  

یک قلم افسانه پایان شد مرا 

آشنایی را نکرد قدر نمک 

سنگ بر روی نمکدان شد مرا


یک لحظه نشد خیالم آزاد ازتو یک روز نشد خاطرم شاداز تو دانی که ز غشقت چی شد حاصل من یک جان و هزار گونه فریاد از تو
دنیا ما را زجهان شکایتی نیست از غصه و غم حکایتی نیست کین توشه ای بیوفای دهر است دلبندی به آن سعادتی نیست هر کس که بیابدش زصحرا بر ترک ذره اش ، شهامتی نیست گر داری توان گذر زدنیا لغزش بگناه مهارتی نیست
تـــو ﻣﯽ ﺩﺍﻧــــــﯽ ﺍﺯ ﻣـــﺮﮒﻧـــﻤﯽ ﺗﺮﺳـــــــــﻢ، ﻓﻘــــــﻂ،ﺣﻴــ­ـــﻒ ﺍﺳﺖ، ﻫـــﺰﺍﺭ ﺳـــﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑــــــﻢ ﻭ ﺧـــﻮﺍﺏ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨـــﻢ..
درکوچه انتظار تو است و تو نیستی بی تو چی میکشد دل من از خدا بپرس غم های بی شمار تو است و تو نیستی با هر کسی وفای ترا قصه میکنم هرگوشه یادگار تو است و تو نیستی
دوست حقیقی اگر از دیده برود از دل نخواهد رفت.
ترسم به سرم گلوله باری نکنی جای قدمم را ماین گذاری نکنی در کشتن من تیر نگاهت کافیست بیهوده خودت را انتحاری نکنی!
افسوس! قصه ی مادر درست بود ، همیشه یکی بود ولی آن یکی نبود. با کسی نباش که از بی کسی میخواهد با تو باشد . . . . . . . . . . . با کسی باش که از بین همه میخواهد با تو باشد.
ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم
از من جدا مشو که تو ام نور دیده‌ای آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک در دلبری به غایت خوبی رسیده‌ای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده‌ای آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده‌ای حضرت حافظ
اول به هزار لطف بنواخت مرا آخر به هزار غصه بگداخت مرا چون مهره مهر خویش می‌باخت مرا چون من همه از شدم بینداخت مرا. مولانا
ستاره ها هیچگاه از خاطرآسمان نمیروند بگذار دل من آسمان باشد ویاد تو ستاره*
ای دوست برای دوست جان باید داد, از بهر محبت امتحان باید داد, تنها نبود شرط محبت گفتن, یک مرتبه هم عمل نشان باید داد.
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن ‏‎
آرزو دارم که یک روز آورم بی‌غم به سـر ای فلک امــــــــروز محنتهای فردا می ‌کشم ‎
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست من رفته از میانه و او در کنار من با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست جانا، ز آرزوی تو جانمبه لب رسید بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست ‎
مرا هرگز نباشد خواب و دارم آرزو گاهی که‌ خواب ‌آید به‌چشمم بلکه جانانم به خواب‌ آید
داری هوس که غیر برای تو جان دهـــــــد؟ آه این چه آرزو است مگــــــر مرده‌ایم ما عالمی شبی در عالم مستی همین قـــدر آرزو دارم که مست از جای برخیزی و بنشینی به دامانم فروغی بسطامی فریدون مژده فریب دور نمـــــاهای آرزو خــــــــــوردم ره سراب گرفتم ز تشنگی مـــــــــردم دکتر صدارت به ماه روی تو این آرزو که مــن دارم هزار سال اگر بینمت هنـــــوز کم است بابافغانی شیرازی آرزو دارد که بیند کشته آن بدخو مرا وه که خواهد کشت آخر آرزوی او مرا اهلی‌ ترشیری کیم من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی رهی معیّری به بوسه‌ای زد هان تو آرزومنــــــــــــــــدم فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم فروغی بسطامی اینکه‌هر سو می‌کشم باخود نه پنداری تن است گورگردان است و در او آرزوهای من است سیمین بهبهانی از در و دیوار ‌ می‌گیرم سراغ مـــــرگ را رهنورد مانده‌ام در آرزوی منــــــزلتــم کلیم کاشانی عمرم چنان گذشته به سختی که مـرگ را فرصت نکرده‌ام که کنـــــــــم آرزو هنــوز مسعود فرزانه همه هست آرزویم که به بینم از نو رویی چه زیان ترا که منهم برسم به آرزویـــــــی فصیح الزمان شیرازی اگر به دامن وصل تو دست مــــــــــا نرسد کشیده‌ایم در آغـــــوش آرزوی تـــــــــرا

برتر

ای آنکـه چـو آفتـاب فــرداســت بیــــا بیـروی تــو بـرگ و بـاغ زرد اسـت بیــا عـالم بـی‌تــو غبـــار وگــرد است بیـا این مجلس عیش بی‌تو سرد است بیا مولانا ‏♥ ‏ ೋ@[481461528577907:0]ೋ ‎